فیلمهای لی ون کلیف

یک مستند درباره راجر کورمن، تهیه‌کننده و کارگردان خودساخته، و رویکرد متفاوت او در ساخت فیلم‌ها در هالیوود. این مستند به بررسی زندگی حرفه‌ای کورمن می‌پردازد که با بودجه‌های محدود و زمان‌های کوتاه، فیلم‌های تاثیرگذاری خلق کرده است. کورمن که به عنوان پدر سینمای مستقل شناخته می‌شود، با کشف استعدادهای جدید و استفاده خلاقانه از منابع محدود، مسیرهای جدیدی را در صنعت سینما باز کرد. این مستند نه تنها به موفقیت‌های او، بلکه به چالش‌ها و مبارزاتش در دنیای پررقابت هالیوود نیز می‌پردازد و نشان می‌دهد چگونه او با پشتکار و نوآوری، به یک اسطوره

در سال 1997، زمانی که رئیس‌جمهور ایالات متحده به منهتن، که اکنون یک زندان غول‌پیکر امنیتی است، سقوط می‌کند، یک سارق بانک برای نجات او فرستاده می‌شود.

یک رزمی‌کار باید نقشه‌ای را که توسط نینجاها در حال اجراست متوقف کند، در غیر این صورت یک اردوگاه آموزشی برای تروریست‌های سراسر جهان ساخته خواهد شد...

شهروندان هابسون‌ویل ساباتا را استخدام می‌کنند تا آن‌ها را از شر خاندان مک‌اینتاک خلاص کند، خانواده‌ای که به بهانه توسعه شهر، به‌زور و به‌طور غیرقانونی از مردم مالیات می‌گیرند.

یک مبارز ماهر اسلحه با یک ولگرد بانجو نواز و یک ولگرد مکزیکی همراه می‌شود تا مقامات داگرتی را که می‌خواهند با پول‌های دزدی ارتش زمینی را بخرند که راه‌آهن از آن عبور خواهد کرد، نابود کنند.

یک جوان تفنگدار یک اتحاد شکننده با یک قانون‌شکن بازنشسته برقرار می‌کند تا دزدان بانکی که خانواده‌اش را کشته‌اند، پیدا کرده و از بین ببرند. در این مسیر، رابطه‌ آن‌ها از ابتدا بر پایه بی‌اعتمادی و هدف مشترک استوار است، اما به تدریج به یک دوستی پیچیده تبدیل می‌شود. هر کدام از آن‌ها گذشته‌ای تاریک و پر از راز دارند که در طول سفر آشکار می‌شود. در نهایت، در یک پایان غیرمنتظره، حقیقت‌هایی که درباره انتقام و عدالت باور داشتند، زیر سوال می‌رود و هر یک باید با عواقب انتخاب‌های خود روبرو شوند.

بلوندی، خوب (کلینت ایستوود)، یک تیرانداز حرفه‌ای است که در تلاش است چند دلار به دست آورد. آنجل آییز، بد (لی ون کلیف)، یک آدمکش است که همیشه به وظیفه‌اش پایبند است و آن را به پایان می‌رساند، مشروط بر اینکه پولش را بگیرد. و توکو، زشت (الی والاک)، یک مجرم تحت تعقیب است که در تلاش است تا از جان خود مراقبت کند. توکو و بلوندی شراکت دارند و از جایزه توکو پول در می‌آورند، اما وقتی بلوندی این شراکت را قطع می‌کند، توکو سعی می‌کند بلوندی را پیدا کند. زمانی که بلوندی و توکو به یک کالسکه اسب پر از اجساد می‌رسند، به زودی از تنها بازمانده، بیل کارسون (آنتونیو کاساله)، می‌آموزند که او و چند مرد دیگر یک مقدار طلا را در یک گورستان دفن کرده‌اند. متأسفانه، کارسون می‌میرد و توکو تنها نام گورستان را متوجه می‌شود، در حالی که بلوندی نام روی قبر را می‌یابد. حالا هر دو باید یکدیگر را زنده نگه دارند تا طلا را پیدا کنند. آنجل آییز (که در حال جستجوی بیل کارسون بوده) متوجه می‌شود که توکو و بلوندی با کارسون ملاقات کرده‌اند و می‌داند که آنها می‌دانند طلا کجاست؛ حالا او به آنها نیاز دارد تا او را به آنجا هدایت کنند. حالا خوب، بد و زشت باید همه با هم مبارزه کنند تا 200,000 دلار طلا را به دست آورند.

«جان کوربت»، هفتیرکش شجاع، تلاش می‌کند تا «کوچیلو سانچز»، کشاورزی مکزیکی که به قتل دختری دوازده ساله متهم است، را دستگیر کند...

دو جایزه بگیر و ماهر و چیره دست به دنبال یاغی فراری که برای سر او جایزه ای تعیین شده هستند. این دو برای بدست آوردن تمامی جایزه علاوه بر مبارزه با فراری باید از پس همدیگر برآیند که در این راه...

حماسه ای خانوادگی که چندین دهه گسترش به سمت غرب در قرن نوزدهم را شامل می شود، از جمله طوفان طلا، جنگ داخلی، و ساخت راه آهن.