برترین فیلم های 2008 از دیدگاه ایرانیان
236 عنوان فیلم و سریال
Zack and Miri Make a Porno
زک و میری دو دوست دیرینه پلاتونیک هستند که برای پرداخت اجاره آپارتمانشان یک فیلم بزرگسالانه میسازند. با دوستشان دِلانی، این زوج به جستجوی بازیگران برای فیلم پورنو خود میروند، اما در طول فرآیند فیلمبرداری متوجه میشوند که احساسات بیشتری نسبت به یکدیگر دارند از آنچه که قبلاً احساس میکردند.

Forgetting Sarah Marshall
پتر که از شکست اخیر در رابطه با دوستدختر ستاره تلویزیونیاش، سارا، افسرده است، تصمیم میگیرد برای کنار آمدن با این موضوع به تعطیلات هاوایی برود. اما او نمیداند که سارا به همان تفریحگاهی میرود که او در آن اقامت دارد - و او دوستپسر جدیدش را همراه خود میآورد.

The Midnight Meat Train
پیگیری وسواسی یک عکاس به موضوعات تاریک او را در مسیر یک قاتل زنجیرهای قرار میدهد که مسافران شبانه را تعقیب کرده و نهایتاً به طرز وحشیانهای آنها را قتلعام میکند

Synecdoche, New York
کادن کوتارد، کارگردان تئاتر، در حال برپایی یک نمایش جدید است. پس از موفقیت در تولید *مرگ یک فروشنده*، او از تئاترهای منطقهای و تماشاگران بازنشسته حومه شهر شِنتکتدی به تماشاگران بافرهنگ و چراغهای روشن بروادوی منتقل شده است. با حمایت از یک کمکهزینه مکآرتور و ارادهای قوی برای خلق یک اثر از واقعگرایی و صداقت بیرحمانه، چیزی که میتواند تمام وجودش را در آن بگذارد، او گروهی از بازیگران را در یک انبار در ناحیه تئاتر منهتن جمع میکند. او آنها را برای جشن گرفتن کارهای روزمره هدایت میکند و از هرکدام میخواهد زندگیهای ساختگی خود را در یک مدل کوچک از شهر بیرون بازی کنند. با رشد شهر درون انبار، زندگی کادن به طور فزایندهای از مسیر خارج میشود. سایهی همسر سابقش آدله، یک نقاش مشهور که سالها پیش او را ترک کرده و به دنیای هنر آلمان رفته، از هر گوشهای به او تحقیر میکند. جایی در برلین، دخترش اولیو تحت هدایت سوالبرانگیز دوست آدله، ماریا، در حال رشد است. او به طور بیپاسخ زندگی مشترک خود با بازیگر کلر را به نابودی میکشاند. سامی بارناتان، بازیگری که کادن برای بازی در نقش خودش در نمایش استخدام کرده، کمی بیش از حد برای این نقش مناسب است و این کار کادن را برای احیای رابطهاش با هیزل جذاب که به طرز صادقانهای عاطفی است، دشوار میکند. در همین حال، درمانگرش، مادلین گریویس، در فروش بهترینفروش خود بهتر از مشاوره دادن به کادن است. دختر دومش، آریل، معلول است. و یک بیماری مرموز به طور سیستماتیک عملکردهای خودکار بدنش را یکی یکی از کار میاندازد. با گذشت سریع سالها، کادن خود را بیشتر و بیشتر در شاهکارش دفن میکند. با پر کردن گروه بازیگران و کارکنان با نسخههای دوقلو از افراد، او به تدریج خط بین دنیای نمایش و واقعیت در حال فروپاشی خود را محو میکند. در حالی که او مرزهای روابط شخصی و حرفهای خود را فشار میدهد، تغییر در جهت خلاقانهای از میلسیانت وییمز، یک بازیگر مشهور تئاتر، میآید که ممکن است فرصتی را که کادن به آن نیاز دارد به او بدهد.

Punisher: War Zone
فرانک کاستل، مردی که پیش از این نظامی بود و خانوادهاش توسط جنایتکاران کشته شدند، به یک vigilante به نام "پانیشر" تبدیل میشود. او به دنبال یک خانواده مافیایی میرود و همه اعضای آن را جز بیلی روسوتی، مزدور خانواده، از بین میبرد. فرانک روسوتی را پیدا کرده و او را به سمت یک دستگاه لهکننده بطریها تعقیب میکند. فرانک دستگاه را روشن میکند و امیدوار است که روسوتی را از بین ببرد، اما او زنده میماند و دچار جراحات شدید میشود که حتی با جراحی پلاستیک صورتش شبیه یک پازل میشود. بنابراین فرانک تصمیم میگیرد نام "جیگساو" را برای خود انتخاب کند. فرانک که یکی از افراد روسوتی را که به طور ناشناخته یک مامور مخفی بود کشته، تصمیم میگیرد دست از کار بکشد. اما وقتی متوجه میشود که روسوتی نمرده و به دنبال پولی میگردد که به مامور مخفی سپرده بود و به خانه او خواهد آمد، متوجه میشود که خانوادهاش در خطر هستند. بنابراین فرانک تلاش میکند آنها را نجات دهد. اما روسوتی برای انتقام از فرانک، برادر خود را که دیوانه است و در یک آسایشگاه بستری است، آزاد میکند تا با فرانک مقابله کند. همچنین یکی دیگر از ماموران مخفی که دوست مردی است که فرانک کشته، به دنبال اوست.

Passengers
پس از یک سقوط هواپیما، یک درمانگر جوان به نام کلر از سوی مربیاش برای مشاوره با پنج نفر از بازماندگان پرواز منصوب میشود. زمانی که آنها خاطرات خود از حادثه را به اشتراک میگذارند — که برخی میگویند شامل انفجاری است که شرکت هواپیمایی ادعا میکند هرگز رخ نداده — کلر به اریک، مرموزترین مسافر، جذب میشود. درست زمانی که رابطه حرفهای کلر با اریک — علیرغم قضاوت بهتر خود — به یک رابطه عاشقانه تبدیل میشود، بازماندگان یکی پس از دیگری به طور مرموزی ناپدید میشوند. کلر مشکوک است که اریک ممکن است تمام پاسخها را در اختیار داشته باشد و عزم خود را جزم میکند تا حقیقت را کشف کند، هرچه که هزینهاش باشد.

Mad Money
سبک زندگی طبقه متوسط بالای دان و بریجت کاردیگان در معرض تهدید قرار میگیرد چون دان که یک سال است بیکار است، به نظر میرسد که از جستجوی شغل دست کشیده و بریجت، که بیشتر عمرش را خانهدار بوده، از دنیای کار خارج است. آنها نزدیک به ۳۰۰,۰۰۰ دلار بدهی دارند. با اطلاع از این موضوع، بریجت به این نتیجه میرسد که باید شغلی پیدا کند - هر شغلی - که حداقل برخی مزایا را برای آنها فراهم کند. او بیمیلی شغلی به عنوان نظافتچی در بانک فدرال رزرو کانزاس سیتی میپذیرد. تقریباً بلافاصله، بریجت به تمام پولهای کهنه و فرسودهای که در حال خرد شدن هستند، علاقهمند میشود. او طرحی میریزد تا سبک زندگی قبلی خود را با دزدی از آن پولها بازگرداند، چون معتقد است این کار آسان است چرا که قفلهای استفاده شده بر روی چرخهای پول استاندارد هستند و هیچکس زبالهها را بررسی نمیکند در حین انجام کار. طرح او به همکاری دو نفر نیاز دارد که یکی مسئول دستگاه خردکن و دیگری مسئول جابجایی چرخهای پول است. دو نفری که او متقاعد میکند، نینا بروستر، مادر تنها و جکی ترومن، زن دیابتی است که در یک تریلر زندگی میکند و همیشه موسیقی گوش میدهد. جکی راحت متقاعد میشود، اما نینا تنها زمانی متقاعد میشود که بریجت به او نشان میدهد که پولها میتوانند تحصیلات بهتری برای دو پسر باهوش او فراهم کنند. نینا قسم میخورد که اگر به خاطر این طرح، بچههایش را از دست بدهد، بریجت را خواهد کشت. با پیشرفت طرح، این سه زن با تهدیداتی روبهرو میشوند: رئیس امنیت بانک به نام گلاور که معتقد است دزدیدن پول از ذخیره غیرممکن است؛ یک نگهبان دیگر به نام بری که به نظر میرسد به نینا علاقهمند است؛ شوهر کارگر جکی به نام باب که به داشتن پول عادت ندارد؛ دان، مردی محافظهکار که نمیتواند درک کند که چرا باید از طرف اشتباه قانون باشد؛ و خود بریجت که به نظر میرسد روز به روز بیشتر به دنبال پول بیشتر است و این باعث میشود که اولویتهای او با همدستانش تغییر کند.

The Duchess
جورجیانا اسپنسر پس از ازدواج با دوک در سال 1774، در اوج دوره گرجستان، دوره مد، انحطاط و تغییرات سیاسی، دوشس دوونشایر شد. با روحیه و تحسین عموم مردم، او به سرعت ازدواج خود را ناامید کننده دید، که به دلیل وظیفه او برای ایجاد یک وارث مرد و بی تفاوتی بی رحمانه دوک نسبت به او بود. او با لیدی بس دوست می شود اما متوجه می شود که یک بار دیگر توسط شوهرش خیانت شده است که از قدرت خود استفاده می کند و این سه در نهایت به راحتی با هم زندگی می کنند. در برابر این پس زمینه، و با فشارهای یک شوهر خیانتکار، فشارهای اجتماعی سخت و نظارت مداوم عمومی، جورجیانا عاشقانه عاشق چارلز گری، یک سیاستمدار جوان در حال ظهور ویگ می شود. با این حال، با وجود ارتباط مداوم خود با لیدی بس، دوک به او اجازه ادامه رابطه را نمی دهد و تهدید می کند که فرزندانش را از او می گیرد.

Appaloosa
1882، قلمرو نیومکزیکو. ویرجیل کول (اد هریس) و اورت هیتچ (ویگو مورتنسن) قانونمداران سیار هستند که بهعنوان مارشال و معاون به ترتیب توسط شهرهای درمانده استخدام میشوند. پدران شهر اپالوسا آنها را استخدام میکنند پس از اینکه رندال براگ (جرمی آیرونز)، یک مزرعهدار تازهوارد با پول و یک باند اراذل و اوباش، تجارت را مختل کرده و سه قانونمدار محلی را میکشد. کول و هیتچ نقشه میکشند تا براگ را دستگیر کرده و او را به محاکمه بکشانند، اما اعدام او دشوار میشود. در همین حال، یک بیوه به شهر میآید، الیسون فرنچ (رنی زلوِگر)، زیبا، بافرهنگ و خوشطبع. ویرجیل به شدت عاشق میشود و به نظر میرسد که این احساس متقابل باشد، اما ممکن است چیزی بیشتر از آنچه که به چشم میآید در الیسون وجود داشته باشد. آیا دوستی و مهارت با اسلحه میتواند بر یک شرور بدطینت و حسادت سبزچشمی غلبه کند؟
کالکشن ها












































