فیلمهای مت دیمون

دوقلوهای به هم چسبیده از مارثا وینیارد به لس آنجلس منتقل می‌شوند تا یکی از آن‌ها بتواند به دنبال شغلی در عرصه بازیگری برود.

ترکیبی از مصاحبه‌های افراد مشهور، اجراکنندگان موسیقی، بازی‌های مشارکت مخاطبان، و بخش‌هایی که افراد واقعی با داستان‌ها و استعدادهای خارق‌العاده را به تصویر می‌کشند.

در تاک شوی معروف و محبوب جیمی کیمل، وی با بازیگران، سیاستمداران، خواننده ها، ورزشکاران و کلیه افراد معروف و سرشناس مصاحبه می کند و بازی ها و برنامه های زیبا و سرگرم کننده ای را تدارک می بیند.

تلویزیون او را مشهور کرد، اما بزرگترین موفقیت‌های او خارج از صفحه نمایش رخ داد. این داستان زندگی دوگانه یک نمایشگر افسانه‌ای است - تهیه‌کننده تلویزیونی در روز، قاتل سیا در شب. در اوج دوران حرفه‌ای تلویزیونی‌اش، چاک باریس (با بازی سم راکول) توسط سیا استخدام شد و آموزش دید تا به یک عامل مخفی تبدیل شود. یا اینطور که باریس ادعا می‌کرد.

زمانی که یک جسد در دریا پیدا می‌شود که هنوز زنده است، مرد مرموز (دیمون) به نظر می‌رسد که همه چیز را از زندگی فراموش کرده، از جمله اینکه کی بود. در نهایت او شروع به یادآوری جزئیات کوچک زندگی می‌کند و به زودی متوجه می‌شود که نامش جیسون بورن بوده است. چیزی که او از آن خوشش نمی‌آید، اسلحه و پاسپورت‌های جعلی متعلق به خودش است. حالا بورن، همراه با دوست جدیدش، ماری هلنا کروز (پوتنته)، از کشوری به کشور دیگر سفر می‌کند تا هویت جدید خود را پیدا کند. اما کسی از دیدن او زنده خوشحال نیست و به شدت در تلاش است تا او را پیدا کند.

یک مرد به طور تصادفی با ماشینش به یک فرد بی‌خانمان برخورد می‌کند و سپس به نظر می‌رسد که نمی‌تواند تا پایان شب از شر او خلاص شود.

یک اسب وحشی توسط انسان‌ها اسیر می‌شود و به تدریج اراده‌اش برای مقاومت در برابر آموزش را از دست می‌دهد، اما در طول تلاش‌هایش برای آزادی، اسب همچنان امید خود را برای بازگشت به خانه و گله‌اش از دست نمی‌دهد.

رابطه دو دوست که بدون هیچ غذایی و آبی برای پیاده‌روی به دل طبیعت رفته‌اند، تحت فشار و آزمایش شدیدی قرار می‌گیرد.

پیتر اپلتون یک نویسنده جوان و بلندپرواز است که در دوران طلایی هالیوود، به ویژه در سال 1951، برای استودیوی HHS کار می‌کند. فیلم "خاکستر به خاکستر" قرار است منتشر شود و او با ستاره جذاب سینما، ساندرا سینکلر، در حال ملاقات است. درست زمانی که همه چیز به نظر می‌رسد که به نفع او پیش می‌رود، متوجه می‌شوند که او (بدون آگاهی) در دوران دانشگاه به یک جلسه کمونیستی رفته است که توسط دوست‌دخترش در آن زمان به آنجا کشیده شده بود، و به این ترتیب شک و تردید زیادی بر او سایه می‌افکند و او باید در برابر کنگره قرار گیرد. از ترس آنچه ممکن است رخ دهد، استودیو HHS قرارداد اپلتون را لغو می‌کند و تاریخ انتشار فیلم را لغو می‌کند. پیتر فوراً شروع به غرق شدن در خودخواهی می‌کند و تقریباً تمام شب را در یک بار می‌گذراند، سپس مست از خیابان‌های کالیفرنیا رانندگی می‌کند تا به یک رودخانه طوفانی بیافتد و بی‌هوش شود. او در سواحل یک شهر کوچک به نام لاوسون به هوش می‌آید. اگرچه مردم آنجا خوش‌مشرب و دوست‌داشتنی هستند، اما شهر به دلیل از دست دادن 62 پسر خود در جنگ جهانی دوم افسرده و بی‌روح است. یکی از آن‌ها، لوک تریمبل، مفقود شده بود؛ و به طرز معجزه‌آسا، پیتر شباهت زیادی به عکس‌های سیاه و سفید دارد که حتی پدر لوک، هری، را فریب می‌دهد. اما به دلیل ضربه به سر و الکل، پیتر دچار فراموشی شده و تصمیم می‌گیرد که باید همان کسی باشد که آن‌ها فکر می‌کنند. به هر حال، این زندگی بدی نیست: معشوقه زیبای لوک، وکیل آدل استنتون، تمام وقت روی او است، شهر به یکباره با هیجان زنده شده است و او و "پدرش" سینماخانه‌ای که هری قبلاً اداره می‌کرد، به نام ماجستیک، را بازسازی می‌کنند. متاسفانه، حافظه پیتر در نهایت به یادش می‌آید و ماموران دولت او را ردیابی می‌کنند.

دنی اوشن می‌خواهد بزرگ‌ترین سرقت تاریخ را انجام دهد. او تیمی متشکل از یازده نفر، از جمله فرانک کاتن، رستی رایان و لینوس کالدوِل تشکیل می‌دهد. هدف آن‌ها؟ کازینوهای بلجیو، میراژ و ام‌جی‌ام گرند. همه این کازینوها متعلق به تری بنِدیکت هستند. این کار آسان نخواهد بود، زیرا آن‌ها قصد دارند به طور مخفیانه وارد شوند و با ۱۵۰ میلیون دلار خارج شوند.