کریس فلین در حال رانندگی به سمت یک مصاحبه شغلی در شهری دیگر است. با این حال، یک تصادف با یک کامیون حمل محصولات شیمیایی جاده را مسدود می‌کند و کریس به دنبال یک مسیر جایگزین از طریق کوه‌های ویرجینیای غربی می‌گردد تا به برنامه‌اش برسد. به دلیل کمبود توجه، او با ماشینی که در وسط جاده با لاستیک‌های پنجر شده پارک شده تصادف می‌کند. کریس با گروهی از پنج دوست روبرو می‌شود که قصد داشتند در جنگل کمپ کنند، و آن‌ها تصمیم می‌گیرند تا زوج فرانسیسین و ایوان را در همان‌جا رها کنند، در حالی که کریس، جسی، کارلی و نامزدش اسکات تلاش می‌کنند کمکی پیدا کنند. آن‌ها یک کلبه عجیب در وسط ناکجا آباد پیدا می‌کنند، جایی که سه مرد کوهستانی خون‌آشام و وحشی با ظاهری شبیه هیولا زندگی می‌کنند. دو زوج تلاش می‌کنند از دست مردان کوهستانی فرار کنند در حالی که توسط آن‌ها تعقیب می‌شوند.