DJANGO
در میان گلولای یک شهر ارواح متروکه در نزدیکی مرز آمریکا و مکزیک، جنگوی آبیچشم، سرباز سابق اتحادیه که اکنون به مردی سرگردان و غبارآلود تبدیل شده، تابوتی سنگین را همیشه با خود حمل میکند. در حالی که او ماریا، زنی فراری را از مرگی حتمی نجات میدهد، راز تابوت چوبی که همیشه همراهش است، توجه سرگرد جکسون، افسر نژادپرست و سابق کنفدراسیون، و گروه سفیدبرترپندار او را جلب میکند. خیلی زود، اوضاع به خشونت کشیده میشود و این اسلحهها هستند که حرف آخر را میزنند.
اما این پایان ماجرا نیست؛ چرا که ژنرال هوگو رودریگز، دشمن قسمخورده جکسون و رهبر انقلابیون بیباک، وارد ماجرا میشود و سهم خود را از این نبرد خونین میخواهد. حالا، جنگو، این غریبه کمحرف اما سریعترین تفنگدار غرب، باید در برابر دو ارتش از مزدوران بیرحم بایستد. آیا او میتواند زنده از این مهلکه بیرون بیاید و داستانش را بازگو کند؟